سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با هرکه دوستی می کنید، در راه خدا دوستی کنید و با هرکه دشمنی می کنید، در راه خدا دشمنی کنید . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 85 آذر 25 , ساعت 12:56 عصر

بابا مقتدر


شنبه 85 آذر 25 , ساعت 12:53 عصر

شنبه 85 آذر 18 , ساعت 2:55 عصر

اگر عکس هایی از تیری هانری،احمدینژاد(در تمرینات تیم ملی)و یا بازیکنان دیگر جهان میخواهید .

در همین قسمت پیام و یا در خواست خود را ارائه دهید. 


جمعه 85 آذر 17 , ساعت 12:10 عصر

جمعه 85 آذر 17 , ساعت 12:8 عصر

سه شنبه 85 آذر 14 , ساعت 10:47 صبح
 


      توجه                              توجه                                

        مژده به هموطنان مقیم سمنان وحومه

 

 

                                     فروشگاه بزرگ  چارقد افتتاح شد.

 

           فروشگاه چارقد :عرضه کننده ی جدیدترین انواع

        شال، وال،روسری، لباسهای زنانه،دخترانه و بچگانه

 

         آدرس:سمنان بالاتراز چهاراه جهادیه،خ شهید بهشتی

          جنب دبستان شاهد.

 

 

           tel :3348739_0231

 

         توجه : این فروشگاه هیچ شعبه ای ندارد

 

 

با مدیریت ابراهیمی


یکشنبه 85 آذر 12 , ساعت 4:18 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

مردم شریف آمریکا
اگر فعالیتهای دولت امریکا در این منطقه از جهان و تاثیرات منفی آن در زندگی ملتهای ما و نابسامانیها و جنگهایی که دولت آمریکا مسبب آن است و نتایج تاسف بار مداخله آمریکا در سایر کشورهای جهان نبود.
همچنین اگر یکتا پرستی ، حق جویی و عدالتخواهی مردم آمریکا از یک طرف و پنهان کاری و جلوگیری دولت آمریکا از نشر حقایق و واقعیتهای موجود وجود نداشت.
و اگر همه ما در قبال آزادی ، حرمت و کرامت انسانی مسئولیت مشترک نداشتیم ضرورتی برای گفتگو با شما وجود نمی داشت .
باید اذعان کرد که هر چند تقدیر الهی دو کشور ایران و آمریکا را در فاصله دوری از یکدیگر قرار داده است ، اما ارزشها و روح کلی انسانی که از برتری کرامت و فضیلت همه انسانها سخن می گوید دو ملت بزرگ را به یکدیگر نزدیک کرده است .
هر دو ملت خداپرست ، حقیقت جو و عدالت طلب و خواهان شرافت و عزت و کمال هستند .
همه از ترویج ارزشها و خصلتهای انسانی نظیر محبت ، وحدت و همدلی ، احترام به حقوق انسانها و پشتیبانی از حق و انصاف و دفاع از انسانهای مظلوم در برابر زورگویان خرسند می شوند و لذت می برند .
همه در خوبیها ، در خدمت به یکدیگر به خصوص در خدمت به محرومان و مظلومان میل مشترک داریم و از بیعدالتی ها ، پایمال شدن حقوق انسانها و تحقیرها ناراحت می شویم .
همه از گمراهی و فریب و نیرنگ بیزاریم و دوستدار هدایت و نور ، یکرنگی و اخلاص هستیم .
فطرت انسانی دو ملت بزرگ ایران و آمریکا بر حقیقت آنچه گفتم گواهی می دهد .
مردم شریف آمریکا
ملت ما همواره دست دوستی و مودت را به سوی همه ملتهای جهان دراز کرده است . صدها هزار نفر از هموطنان ایرانی من با صلح و صفا در کنار شما زندگی می کنند و عموما منشاء خدمات شایسته ای در جامعه شما هستند . مردم ما سالها با شما در ارتباط بوده اند و علیرغم سختگیری بلا وجه مقامات آمریکایی رفت و آمد ها و دوستی ها ادامه یافته است .
همچنانکه گفتم ما دغدغه های مشترک داریم و از نا هنجاریها و نابسامانیها در جهان امروز رنج می بریم .
ما و شما از درد و غم روز افزون مردم مظلوم فلسطین ناراحتیم . تجاوزات مستمر حکومت صهیونیستی زندگی را بر صاحبان اصلی سرزمین فلسطین هر روز سخت تر می کند . حکومت صهیونیستی در جلوی دوربین ها و چشمان ناظران جهانی مردم بی دفاع را بمباران و خانه ها را با بلدوزر تخریب می کند ، دانش آموزان را در خیابان و کوچه به رگبار می بندد و خانواده ها را چشم براه و فرزندانشان را عزادار می کند .
روزی نیست که آنان به جنایتی تازه دست نزنند .
مادران فلسطینی نظیر مادران ایرانی و آمریکایی فرزندان خود را دوست دارند و از زخمی شدن و زندانی شدن و کشته شدن آنان به شدت اندوهناک می شوند . کدام مادر است که در سوگ فرزند خود ناراحت نشود ؟
60 سال است رژیم صهیونیستی میلیونها نفر از ساکنان سرزمین فلسطین را آواره کرده است . بسیاری از آوارگان در غربت و در اردوگاهها از دنیا رفته اند و فرزندان آنان جوانی را پشت سر گذاشته اند و در آرزوی بازگشت به وطن به پیری می رسند .
شما خود بهتر می دانید که دولت آمریکا با حمایت بی دریغ و دائمی خود از رژیم صهیونیستی او را در انجام این جنایات تشویق کرده است . دولت آمریکا اجازه نداده است شورای امنیت سازمان ملل حکومت غاصب صهیونیستی را محکوم نماید . چه کسی می تواند این عهد شکنی و جفای دولت آمریکا را نسبت به بشریت انکار کند ؟
دولتها برای خدمت به ملتهای خود سرکار می آیند . هیچ ملتی به دولت خود اجازه نمی دهد از ستمگران حمایت کند . اما متاسفانه دولت آمریکا به افکار عمومی مردم خود نیز توجه نداشته و پرچمدار حمایت از متجاوزان به حقوق مردم فلسطین بوده است .
عراق را ببینید . از زمان حضور دولت آمریکا در عراق تا کنون بیش از 150 هزار نفر از مردم عراق کشته و صدها هزار نفر آواره گشته اند و تروریسم در عراق به شدت توسعه یافته است . با حضور دولت آمریکا در عراق هیچ قدمی در ترمیم ویرانی ها ، ساخت زیر بناها و رفع فقر برداشته نشده است . آنان وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق را بهانه کردند اما بعدا معلوم شد این ادعا دروغ و فریب بوده است . گرچه صدام ساقط شد و مردم از سقوط صدام خوشحال شدند اما درد و رنج مردم عراق گسترده تر ادامه یافت .
در عراق حدود یکصد و پنجاه هزار نفر از سربازان آمریکایی دور از خانواده خود و تحت فرماندهی دولت آمریکا عمل می کنند . عده قابل توجهی از آنان کشته و زخمی شده اند و حضور آنان در عراق ضربه ای به حیثیت دولت و ملت آمریکا وارد آورده است. بارها مادران و خانواده های آمریکایی نارضایتی خود را از حضور فرزندانشان در عراق در سرزمینی که هزاران کیلومتر با آمریکا فاصله دارد اعلام کرده اند و سربازان آمریکایی می پرسند ما را برای چه به اینجا آورده اید ؟
بعید می دانم شما راضی باشید سالانه دهها میلیارد دلار از خزانه شما صرف این لشکر کشی شود.
ملت شریف آمریکا
شما خود شنیده اید که دولت آمریکا مخالفان خود را از نقاط مختلف جهان شکار و بدون محاکمه و بدون نظارت بین المللی در زندانهای مخوفی که در اقصی نقاط جهان ایجاد کرده است نگهداری می کند . خدا می داند این زندانیان چه کسانی هستند و به چه سرنوشت تلخی گرفتار شده اند . داستان غم انگیز زندان ابوغریب در عراق و گوانتانامو را شنیده اید . البته دولت آمریکا همه این اقدامات را با ادعای مبارزه با تروریسم توجیه می کند ولی همه می دانند اینگونه اقدامات احساسات مردم جهان را جریحه دار می کند ، تروریسم را توسعه می دهد و حیثیت دولت آمریکا را در نزد ملتها مخدوش می کند .
اقدامات خلاف قانون و اخلاق دولت آمریکا محدود به خارج از مرزها نمی شود.
شما خود شاهد هستید هر روز ، به بهانه مبارزه با تروریسم ، آزادیهای مدنی در آمریکا محدود می شود . حتی حریم شخصی افراد معنای خود را از دست می دهد . قوانین قضایی و حقوق اساسی زیر پا گذاشته می شود . تلفن ها شنود و هر فرد مشکوک دستگیر و یا حتی در خیابانها مورد ضرب و شتم واقع و یا با گلوله کشته می شود . من مطمئن هستم ملت آمریکا این نوع برخوردها را نمی پسندد و از این نوع رفتارها بیزار و خشمگین است .
دولت آمریکا به هیچ سازمان و شورایی پاسخگو نیست . دولت آمریکا اعتبار سازمانهای بین المللی به خصوص سازمان ملل و شورای امنیت را نیز مخدوش کرده است .
اینجانب قصد ندارم در این نامه به همه نابسامانیها و مشکلات اشاره کنم .
منشاء اقتدار و آبروی یک دولت ، تانک‌ها و هواپیما‌ها، موشک‌ها و بمب‌های اتمی نیست بلکه منطق استوار ، حق‌طلبی و خیرخواهی برای همه بشریت است.
این ظن وجود دارد که دولتمردان و صاحب ‌منصبان آمریکایی با ادامه اعمال زور و با پنهان کاری و دور نگه داشتن مردم از اقدامات و برنامه‌های خود، آمریکا را در وضعیت نامناسبتری قرار دهند.
بدون تردید ملت آمریکا از اینگونه رفتارها ناراضی است و با نحوه حضور در انتخابات اخیر این نارضایتی را نشان داد.
امیدوارم به دنبال انتخابات اخیر دولت آقای بوش پیام ملت آمریکا را دریافت کرده باشد.
سئوال اینجانب این است که :
آیا واقعاً نمی‌توان با شیوه بهتری حکومت کرد و با التزام به عدالت و به رسمیت شناختن حقوق ملتها ، ثروت و قدرت را به جای تجاوز و جنگ‌افروزی در خدمت صلح و ثبات و رفاه و آسایش مردم قرار داد؟
همه ما تروریسم را محکوم می‌کنیم چرا که قربانیان اصلی تروریسم مردم بی‌گناه هستند ولی آیا با جنگ و ویرانی و کشتن صدهاهزار انسان بی‌گناه می‌توان تروریسم را مهار کرد؟
اگر چنین امری میسر بود، پس چرا مشکل حل نشده است؟
تجربه حمله به عراق جلوی روی ماست.
حمایت از صهیونیست‌ها چه ارمغانی برای ملت آمریکا داشته است؟
تأسف‌بار است که در نزد دولت آمریکا منافع صهیونیست‌های اشغالگر بر منافع ملت آمریکا و سایر ملت‌های جهان مقدم باشد.
صهیونیست‌ها چه خدمتی به ملت آمریکا کرده‌اند که دولت آمریکا خود را به صهیونیست‌های بدنام و متجاوز متعهد می‌داند؟
و آیا تردیدی وجود دارد که شبکه صهیونیستی خود را بر بخش وسیعی از سیستم‌های بانکی و مالی و اقتصادی و فرهنگی و رسانه‌ای تحمیل کرده است!
توصیه اینجانب این است که به احترام بشریت و به احترام مردم آمریکا حقوق فلسطینیان برای زندگی در سرزمین و خانه خود به رسمیت شناخته شود تا میلیون‌ها آواره فلسطینی به خانه و کاشانه خود برگردند و در یک همه‌پرسی تکلیف تمام سرزمین فلسطین و حکومت آینده آن معلوم گردد. این به نفع همه است.
اینک که عراق دارای قانون اساسی ، دولت و مجلس مستقل است آیا بازگشت افسران و سربازان آمریکایی به کشورشان و اختصاص بودجه های سرسام‌آور نظامی ، در جهت رفاه و آسایش مردم آمریکا سود مند تر نیست؟
شما بهتر می دانید که هنوز عده‌ای از آسیب دیدگان طوفان کاترینا در رنج هستند و فقرا و بی خانمانهای زیادی وجود دارند .
و سخنی نیز با برندگان انتخابات در آمریکا دارم ؛
دولت‌های زیادی تا کنون در آمریکا حکومت کرده‌اند، دولت‌هایی که خوشنام بوده‌اندو دولت‌هایی که مردم آمریکا و سایر ملتها از آنان به نیکی یاد نمی‌کنند.
شما نیز که در بخش مهمی از حکومت آمریکا حضور یافته اید ، در معرض قضاوت مردم و تاریخ خواهید بود.
اگر حکومت آمریکا با چالش های امروز در داخل و خارج آمریکا با نگاه مبتنی بر حق و عدالت مواجه شود خواهد توانست تا حدودی گذشته‌های نابسامان را جبران نماید. و انزجار جهانی را کاهش دهد و اگر مسیر همان باشد که تاکنون طی شده است دور از انتظار نیست که ملت آمریکا گروه جدید را نیز نفی کند و به سرنوشت قبلی ها دچار شوند اگر چه انتخابات آمریکا در واقع شکست سیاستهای دولت آمریکاست و نه پیروزی شما . گرچه این موضوعات در نامه به آقای بوش مفصلا تشریح شده بود .
و خلاصه کلام اینکه:
می‌توان با ادبیات دیگری متفاوت از ادبیات زور و بی‌عدالتی حکومت راند.
می‌توان خالصانه در خدمت ارزش‌های مشترک انسانی ، صداقت و محبت بود و بدون ایجاد تنش ، تهدید ، تحمیل و جنگ ، رفاه و آسایش را به ارمغان آورد.
می‌توان با توحید و خداپرستی و با اخلاق و معنویت و با درسهایی که پیامبران الهی داده‌اند، جهان را به سمت کمال مطلوب خویش پیش برد .
در آن صورت مردم آمریکا که مردمی خداپرست و پیرو ادیان الهی هستند بر همه مشکلات غلبه خواهند کرد.
آنچه گفتم بخشی از دغدغه‌های اینجانب بود.
مطمئنم شما مردم آمریکا نقش مهمی در استواری عدالت و معنویت در جهان ایفا خواهید کرد. وعده های خداوند و پیامبران الهی محقق خواهد شد و عدل و راستی در جهان مستقر خواهد گردید و همه ملت‌ها در فضایی آکنده از عشق و برادری به زندگی حقیقی دست خواهند یافت.
هیات حاکمه و صاحب منصبان و قدرتمندان آمریکا راه‌های بی‌بازگشت را انتخاب نکنند. طبق تعلیمات انبیاء الهی سرانجام ظلم ، سقوط و نابودی است. اینک راه بازگشت به ایمان و معنویت هموار است.
به کلام آسمانی قرآن کریم توجه کنیم که می‌فرماید:
و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد. امید است که در گروه نجات‌یافتگان قرار گیرد.
و پروردگار تو هر چه بخواهد می‌آفریند و برمی‌گزیند و آنان اختیاری ندارند. منزه است خدا و از آنچه با او شریک قرار می‌دهند.
سربلندی همه ملت‌های جهان، ملت ایران و آمریکا را از خداوند متعال مسئلت می‌کنم.

محمود احمدی نژاد  ahmadinejad.ir


سه شنبه 85 آذر 7 , ساعت 10:46 عصر

معتاد

 

به معتادی گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه مکشی؟ چلا شیشه می شکنی؟ چلا هف نمی زنی ؟ چلا هشتی ناراحت؟

       

        اصغر آقا

      اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خیانت نکنی که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتی بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنیا به من می گن اصغر ویبره!

 

         ماجراهای غضنفر

   *  غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!

 

*برادر غضنفر از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : " من تراب وضع خراب !"

 

 

      *بابای  غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولوبیا دست نزنه!   

 

 

*غضنفر برای اولین بار سوار هلیکوپتر میشه بعد از اینوریش می پرسه شما سردته ، میگه نه ، از اونوریش میپرسه ، اونم میگه نه ، بعد به خلبان میگه اقا ما سردمون نیست پس اون پنکه سقفی رو خاموش کنید.

 

 

             یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت  هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!

 

  ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش.

غافلگیری
از شخصی می پرسند «چرا قرص هایت را سر وقت نمی خوری؟»
پاسخ می دهد: «می خواهم میکروب ها را غافلگیر کنم.»

اشتباه

شخصی میخی را برعکس به دیوار می زد. دوستش از راه رسید و گفت: «تو اشتباه می کنی، این میخ برای دیوار روبه روست.»

 

دنیای گنجشکی
یک روز یک گنجشک با یک موتوری تصادف می کند و بی هوش می شود. وقتی به هوش می آید، می بیند در قفس است. می زند توی سرش و می گوید: «بیچاره شدم، موتوریه مرد!»

 

 نصیحت پدرانه
پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.»
پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟»

 

درسینما
اولی:«ببخشید شما روی صندلی من نشسته اید.»
دومی:«می توانی حرفت را ثابت کنی؟»
اولی:«بله!چون بستنی قیفی ام راروی آن جا گذاشته بودم.»

دروغگوها
اولی: «یک روز توپم را شوت کردم، رفت کره ماه، خورد توی سر یک نفر و برگشت.»
دومی: «عجب! پس آن توپی را که خورد توی سرم تو شوت کرده بودی؟»

 

دزدی
صاحب خانه:« آی کمک، کمک! دزد!»
دزد:« داد نزن بابا! کمک لازم نیست،  من با خودم چند نفر آورده ام.»

نقاش تنبل
اولی:« چه نقاشی قشنگی! اما معلوم نیست طلوع آفتاب را نشان می دهد یا غروب آن را.»
دومی:« نگران نباش. من می دانم غروب آفتاب است. این نقاش هیچ وقتی زودتر از ۱۲ ظهر از خواب بیدار نمی شود.»

چشم نخوردن
جلال:  سعید، چرا معلم شما این قدر به تخته سیاه می زند؟
سعید: خوب معلوم است! برای این که ما دانش آموزان چشم نخوریم!

 

 

نظر یادتون نره!                   این وبلاگ را به دوستانتان معرفی کنید.

 

 

 

 

 


سه شنبه 85 آبان 23 , ساعت 3:43 عصر

موز و یه پسته با هم دعواشون می شه، موز به پسته میگه: که چی بشه؟ همیشه نیشت

بازه؟ پسته میگه: از تو که بهترم، بخاطر 200 تومن جلوی همه شلوارت رو می کشی پایین!



یه بنده خدایی میگه: من دو بار ازدواج کردم هر دو بار هم بد شانسی آوردم همسر اولم ترکم

کرد دومی ترکم نمی کنه!



غضنفر واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات می کرده. خلاصه هرکی رد می شده، یک

خرما برمی داشته و یک صلوات می فرستاده. بعد یک مدت، یک بابایی دست می کنه یک مشت

خرما برمی داره، غضنفر دستشو می گیره میگه: هوووی! چه خبره؟! یک نفر آدم مرده، اتوبوس

که چپ نکرده!

غضنفر داشته دنده عقب با ماشین از کوه می رفته بالا بهش می گن چرا دنده عقب میری می

گه اخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی می خواسته پایین بیاد باز می بینن داره

دنده عقب می یاد می گن الان چرا دنده عقب می یای می گه آخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم



غضنفر کولر خونشون خراب میشه به زنش میگه چند دفعه گفتم 5 نفری جلوی این نشینید



یه دکتری رفته بوده یکی از دهات و بهشون اصول بهداشت و نظافت رو یاد می داده. اتفاقأ همون

موقع یه گربه ای داشته...ونشو می لیسیده و خودشو تمیز می کرده. جناب دکتروسط سخنرانی

میگه: مثلأ نگاه کنید، حتی این گربه که حیوونه و عقلش نمی رسه هم داره خودشو تمیز می

کنه. یهو یکی از دهاتیها از وسط جمع بلند می شه میگه: آقای دکتر، نه فکرکنی عقلمان نمی

رسد ها، زبانمان نمی رسد.


یه روز مدیر مهد کودک به یکی از بچه ها میگه: تو مامان داری؟ میگه نه! میگه بابا داری؟ میگه نه!

مرده میگه پس چی داری؟ میگه جیش دارم؟


به یکی میگن: یک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه. میگه: دانشگاه آزاد اسلامی



اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را

دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است


غضنفر چربی داشته میره دکتر، دکتر بهش میگه روزی ۴ کیلومتر باید بدوی... بعد از چند روز

غضنفر زنگ میزنه به دکتر میگه: رسیدم لب مرز، چیکار کنم؟



به لره می گن عروسی پسرت کی هست؟ میگه: این دوشنبه نه، چهارشنبه بعدی



به غضنفر می گن تو نمی خوای آدم شی؟ می گه من از این قرتی بازیها خوشم نمیاد.


این هم از معایب شهرت بیش از حد:


علی دایی میره اردبیل نون بگیره، چادر سرش می‌کنه اونو نشناسن تو صف خودشو می‌چسبونه

به یه خانم تپل خانومه میگه علی ول کن منم رضازاده



هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جز غضنفر! ازش می پرسن چرا تو

ساکتی ؟ میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه

یک اصفهانی چایی میاره برای مهموناش ولی قند نمی یاره می گه به قند بالای یخچال نگاه کنید

و چای بخورید یه بچه ای میرد تو بهر قنده اصفهانیه میزنه پشت کله پسره می گه: من گفتم چای

با قند بخور نه چای شیرین



به ترکه می گن بچه کجائی ؟ میگه : بچه تهرون . . . می گن : کجای تهرون . . . می گه : کیلومتر

700 ، جاده تهران - اردبیل

غضنفر به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت،

خدابیامرز مادرت!

به غضنفر می گن اذون بگو: می گه همه چیز با یک نگاه شروع شد

 


سه شنبه 85 آبان 23 , ساعت 3:40 عصر

 

دخترک 8 ساله بود،  اهل کرمان. موقع بازی در کوچه بود که با اتومبیلی تصادف کرد. ضربه آنقدر شدید بود که به حالت کما و اغما رفت. حال زهرا هر روز بدتر از روز قبل می شد. مادرش دیگر نا امید شده بود.  دکترها هم جوابش کرده بودند.

دکتر معالجش -دکتر سعیدی، رزیدنت مغز و اعصاب-  می گوید: زهرا وقتی به بیمارستان اعزام شد ضربه شدیدی به مغزش وارد شده بود.  برای همین هم نمی توانستیم هیچگونه عملی روی او انجام دهیم. احتمال خوب شدنش خیلی ضعیف بود.

در بخش مراقبتهای ویژه، پیرزنی چند هفته ای است که بر بالین نوه اش با نومیدی دست به دعا برداشته است.

این ایام مصادف بود با سفر رهبر انقلاب به استان کرمان. ولی حیف که زهرا با مادربزرگش نمی توانستند به استقبال و زیارت آقا بروند. اگر این اتفاق نمی افتاد، حتماً زهرا و مادر بزرگش هم به دیدار آقا می رفتند، اما حیف ....

خود مادر بزرگ ماجرا را اینطور تعریف می کند: وقتی آقا آمدند کرمان، خیلی دلم می خواست نزد ایشان بروم و بگویم: آقاجان! یک حبه قند یا ... را بدهید تا به دختر بیمارم بدهم، شاید نور ولایت، معجزه ای کند و فرزندم چشمانش را باز کند . 

مثل کسی که منتظر است دکتری از دیار دیگری بیاید و نسخه شفا بخشی بپیچد همه اش می گفتم: خدایا! چرا این سعادت را ندارم که از دست رهبر انقلاب، سید بزرگوار چیزی را دریافت کنم که شفای بیمارم را در پی داشته باشد. مادربزرگ ادامه می دهد: آن شب ساعت11 بود. نزدیک درب اورژانس که رسیدم، مامور بیمارستان گفت: رهبر تشریف آورده اند اینجا. گفتم: فکر نمی کنم، اگر خبری بود سر و صدایی، استقبالی یا عکس العملی انجام می شد؛ اما ناگهان به دلم افتاد، نکند که راست بگوید. به طرف اورژانس دویدم، نه پرواز کردم. وقتی رسیدم، دیدم راست است. آقا اینجاست. و من در یک قدمی آقا هستم. با گریه به افرادی که اطراف آقا بودند گفتم: می خواهم آقا را ببینم. گفتند: صبر کن، وقتی آقا از این اتاق بیرون آمدند، می توانی آقا را ببینی. وقتی رهبر بیرون آمدند، جلو رفتم. از هیجان می لرزیدم. اشک جلوی دیدگانم را گرفته بود و قدرت حرف زدن نداشتم. عاقبت زبان در دهانم چرخید و گفتم: آقا! دختر هشت ساله ام تصادف کرده و در کما است. نامش زهرا است. ترا به جان مادرت زهرا(س)  یک چیزی به عنوان تبرک بدهید که به بچه ام بدهم تا شفا پیدا کند. آقا بدون تأمل چفیه اش را از شانه برداشت و توی دستهای لرزان من گذاشت. داشتم بال در می آوردم. سراسیمه برگشتم و بدون هیچ درنگ و صحبتی فوراً چفیه متبرک آقا را روی چشمان و دست و صورت زهرا مالیدم و ناگهان دیدم زهرا یکی از چشمانش را باز کرد. حال عجیبی داشتم. روحم در پرواز بود و جسمم در تلاش برای بهبودی فرزندم که تا دقایقی پیش، از سلامت وی قطع امید کرده بودیم. ساعت 2 بعد از ظهر آن روز، زهرا هر دو چشمش را کاملاً باز کرد و روز بعد هم به بخش منتقل شد و فردایش هم مرخص گردید.

زهرای کوچک حالا یک یاد گاری دارد که خود می گوید: آن را با هیچ چیز عوض  نمی کنم. او می گوید: این چفیه مال خودم است. آقا به من داده، خودم از روی حرم حضرت علی(ع) برداشتم .

مادر بزرگ نیز می گوید: از آن روز تاکنون فقط یک آرزو دارم. آن هم این است که با زهرا به زیارت آقا بروم.

تخلیص از نشریه داخلی لشکر 41 ثارالله

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ